کد مطلب:9742 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:543

ازدواج - 3
مقاله
در جلسه سوم از بحث ازدواج قرار داريم . كه من خلاصه مختصري از دو جلسه قبل رو خدمتتون عرض كنم . ما اهميت ازدواج ، عبادت متأهل ، شرايط ازدواج رو در جلسه اول گفتيم و موانع ازدواج و راه خواستگاري و مسائلي

كه در خواستگاري بايد مطرح بشه رو در جلسه دوم بيان كرديم . و در اين جلسه به بحث ازدواج موفق و نمونه

مي پردازيم . انشاءالله .

بحث ازدواج موفق و نمونه : جمعي كه الان اينجا هستند ، يك جمع مذهبي ، مؤمن و آگاه هستند ، جمعي كه حرفهاي ما رو دقيقاً مي دونن . دغدغه هاي فكري اين جمع تقريباً مثل هم هست . نگراني ها و مشغلاتي كه اين جمع دارن ، تقريباً مثل هم هست . ديد اين جمع به جامعه ايران و دين اسلام تقريباً شبيه به هم هست . لذا بحث ما يه بحث كاملاً خصوصي هست . و كلاً اين بحث براي شما مناسبه و شايد در جاي ديگه كاربرد نداشته باشه . من در بحث خواستگاري عرض كردم كه عزيزان پله ايمانشون رو مشخص كنند . حالا ما اين بحث رو در پله هاي اول ايمان مطرح نمي كنيم . اين بحث مربوط به پله هاي دوم ، سوم و چهارم هست .

بر طبق روايت ايمان 10 پله داره كه فرمودند سلمان در پله نهم هست . حالا اينكه ما كجا هستيم ؟ و در كدوم پله قرار داريم ؟ دقيقاً مشخص نيست ، زير اون نه پله ، هر كدوم در يك جايگاهي قرار داريم . اما اين بحث براي اونهايي كه توي پله اول هستند ، نيست . پله اولي ها كيا هستن ؟ پله اول كساني هستند كه واجباتشون رو انجام مي دن و تمام هم و غم شون رو بعد از انجام واجبات اين قرار مي دن كه گناه نكنند و اگر گناه مي كنند ، توبه مي كنند . ( اين پله اول ) افرادي كه در اين پله قرار دارند ، بقيه وقت شون رو صرف تعالي زندگي دنيايي شون مي كنن . و همين هم براي يك مسلمون كافيه . شرط لازم و كافي براي يه مسلمون مقيد همين هست . واجبات رو انجام بده ، از محرمات دوري كنه و اگر از محرمات مرتكب كاري شد ، توبه كنه . همين !

حالا اين مسلمان مي تواند زندگي اي داشته باشه كه اگر اين زندگي رو تقسيم كني ، 200 نفر ديگه هم بتونن روزي بخورن ، و تقسيم نكنه . به اسلامش هم لطمه اي نخواهد خورد . اين انسان مي تونه زندگي اي داشته باشه كه فقط و فقط از چهار ديواري خونه خودش خبر داشته باشه و هيچ احساس مسؤوليتي نسبت به همسايه و محل و شهر و كشور و جهان نداشته باشه . ايرادي هم نداره . يعني هيچ عالمي نيومده بگه اين عدم احساس مسؤوليت گناه كبيره يا صغيره است . نه ! قصوره و قصور قابل بخشش هست و اگر شما فكر مي كنيد اگر يك مسلموني اين طوري باشه بعد عذاب مي شه ، نه ، به اين شكل نيست . واجبات ، محرمات ! شبهات و مكروهات و مستحبات و وظايف و سلائق اينها هيچ كدوم تأثيري در جهنمي شدن فرد نداره . اينها ديگه پله هاي تعالي هست . خُب اونهايي كه در اين پله قرار دارن ، همين قدر كه من صحبت كردم براشون كافيه . يعني جلسه اول و جلسه دوم .

يه وقتي من يادم هست ، من با يه بنده خدايي خيلي صحبت كردم ، ( اين يه خاطره است ، يه خاطره عبرت آموز مربوط به سالها پيش ) باهاش صحبت مي كردم ، اومد گفت مي خوام ازدواج كنم ، مشورت كرد با من گفتش مي خوام برم خواستگاري فلاني ، شرايط خانواده دختر رو گفت ، شرايط خود دختر رو هم گفت ، خودش هم يه شرايط خاص داشت . يعني من احساس مي كردم استعداد اين شخص براي تعالي ، خيلي استعداد زمينه دار و استعداد مناسبي هست . من همين حرف رو بهش زدم ، بهش گفتم ازدواج مي تواند به ركود بيانجامد . يعني انسان در همين پله اول بمونه تا آخر عمر ( اگر هنر كنه ! ) البته بهتون بگم ، الزاماً معلوم نيست اين هنر رو بتونه انجام بده . معمولاً بعضي ها يه جاده خاكي هايي هم بعد از ازدواج مي زنن ، ديگه طرف مي خواد وضعيت زندگيش خوب باشه ، با اين وضعيت ، اون زندگي اي كه اون مي خواد ، به اين سادگي ها جور نخواهد شد . حالا فرض بر اين مي گيريم كه بشه و براي اين شخصيت شد . بهش گفتم ، خيلي معمولي داري فكر مي كني و اين باعث ركود تو مي شه . بعد براش توضيح دادم كه يك انسان در جامعه فعلي چه وظايفي به عهده داره و بايد چه كارهايي انجام بده ؟

قرار بود مشورت بشه ، مشورت شد . سه روز بعد اومد با من صحبت كرد ، گفت : من فكرهام رو كردم ، ديدم نه ، من همون آدم معمولي هستم . خُب محبت اون دختر توي دلش ريشه دوونده بود و خُب به اين نتيجه رسيد كه چه نيازي داره من يه انسان غير معمولي باشم ؟ من معمولي ام ! رفت و ازدواج كرد ، چند سال بعد ، ديدم خيلي ناراحته . خيلي كسله . از اين زندگي خيلي خيلي تكراري كه فقط به سه وعده غذا و 8 ساعت كار و تفريحات بسيار بسيار تكراري ، خلاصه مي شه ، از اين زندگي دلخوره . ( گفتم استعداد و زمينه قلبي رو داشت ) از وجود خودش كه كاملاً صرف نشده و كاملاً تمام استعدادهاش مصرف نشده ، ناراحته . بعد اومد و درد و دل كرد . گفتم : خُب خودت گفتي مي خوام معمولي زندگي كنم . مگه خودت نگفتي ؟ خُب زندگي كن ! دقت كنيم محبت ها و عشق هاي اوليه در ازدواج ، آنقدر چشم هامون رو نبنده كه راضي بشويم به اين كه معمولي زندگي كنيم . اگر مي تونيم معمولي زندگي كنيم كه يا علي . مثل بقيه مردم . الان اغلب مردم ، يعني يه درصد خيلي بالايي ، شايد90 درصد معمولي زندگي مي كنن . از اون ده درصد هم 90 درصدش استثنايي بد زندگي مي كنن . ، به هر وسيله اي شده دارن از معمولي بودن فرار مي كنن . ولي به سمت شهوات ، به سمت دزدي ها ، به سمت مقام ها و كلاً شهوات . به اين سمت . تلاش مي كنند . اينها از انسان معمولي يه پله بالاترن منتهي توي دنده عقب . اين زندگي كارمندي و اين سه وعده غذا و 8 ساعت كار و تفريحات تكراري ، راضيش نمي كنه لذامي زنه كه به يه جاهاي ديگه برسه و يك درصد مي مونه ، همون طور كه داريم “ قَلَّت دَيّانون ” يك درصد از مردم استثنايي خوب زندگي مي كنن . درجه مون رو مشخص كنيم ، اگر همة اين جمع هم تصميم بگيرن استثنايي زندگي كنن ، هنوز يك درصده توي شيراز پر نشده . يعني خيلي كار داره .

لذا مي بينيد اونهايي كه دارن كار مي كنن خارج از دايره واجبات و محرمات ، كار فرهنگي مي كنن ، توي پايگاه بسيج هستن ، در زمينه قرآن ، كارهاي قرآني مي كنن ، كار اخلاقي مي كنن ، كار ولايتي ، كار هيأتي و . . . كارهاي ديگه . نتنها در شيراز ، در همه شهرها ، مگر جلساتي كه واقعاً بدونن جوون رو چه جوري بار بيارن كه اين جوون رو حالا حالاها داشته باشن ، يعني تا پيرمردي . شما به بافت سني اينهاكه نگاه كنيد ، مي بينيد كار دست مجردها هست . متأهلين خيلي معمولي شدن ، همون كسي كه در خيلي از مسائل فرهنگي و عقيدتي خيلي خيلي داغ و افراطي بود ، بعد از ازدواج يه آدم كاملاً عادي شد . خيلي عادي ! اين شايد حتي الان روزنامه هم نخونه . اين براي چي بوده ؟ براي اين كه در موقع ازدواج خيلي از مسائل رو در نظر نداشته . من نمي تونم اسم بيارم ولي در خيلي از دوستان و آشناها كه شما هم مي شناسيدشون ، ديده مي شه . اينها كساني هستند كه بعد از ازدواج عادي عادي مي شن ، از همون عادي هايي كه خودشون قبل از ازدواج به ديده تحقير نگاهشون مي كردن . همون كسي كه به امثال من مي گفت شما خيلي كُند هستيد ، خيلي سازشكار هستيد ، حالا ما در مقابل اونها شديم افراطي ! چرا ؟ چون متأهل شده . ما وسط ايستاديم . اين قبلش جلوتر از ما بود ، كه اشتباه مي كرد ، الان هم عقب تره . و اصلاً خصوصيت افراط همينه . افراط بعد از مدتي تبديل به تفريط مي شه . انسان مفرط ، هيچ وقت عادي نمي شه . به تفريط كار تبديل مي شه .

كسي كه تا ديروز حنجره اش رو پاره مي كرد براي نظام و اسلام و انقلاب و تشكيلات و . . . تا ازدواج مي كنه ، اصلاً انگار نه انگار ! هيچي ! حالا ديگه هفته اي يه جمله هم نمي گه . تا ديروز در و ديوار اتاقش پر از عكس و تشكيلات بود اما امروز مي بيني يه عكس امام (ره) هم ديگه توي اتاقش نيست . گل داره و بلبل داره و پروانه و شمع !

هيچ كدوم از اينها درست نيست . نه افراطش درسته و نه تفريطش . هيچ كدوم لازم نيست . لذا الان مي بينيد اون تشكلات افراطي رو مجردها دارن مي چرخونن ، اونهايي كه داغ هستند ، مجردند . تا ازدواج كرد مي بيني از داغ داغ شد يخ ! ( كاش سرد مي شد . يخ مي شه ! ) ديگه حالا 5 دقيقه حوصله صحبت كردن در مورد اين چيزها رو نداره . مي گه ول كن آقا ! فكر نون باش .

خُب اين پله رو انتخاب كرديد ؟ حالا مي خوايم ببينيم ازدواج موفق و نمونه ، فراتر از پله اول چيست ؟ يعني انشاءالله ما قصد نداريم توي پله اول بمونيم . مي خوايم از پله اول فراتر بريم . حالا اونهايي كه توضيحات بيشتر احتياج دارن ، به نوار برادر و خواهر مسؤوليم مراجعه كنن ، من ديگه اونجا گفتم در اين دوره و زمونه ، خصوصيات يك انسان چه مجرد باشه ، چه متأهل ، چيه ؟

ازدواج موفق و نمونه : 1 ـ در مسائل مالي و اقتصادي ، اين زن و شوهر روي خط رفاه باشند . باز اين رفاه تعريف نشده است . يك زن و شوهري مي شينن با همديگه تصميم مي گيرن كه ما در زندگي مون اين مقدار رو داشته باشيم . ببينيد ! به شغل كاري نداره . يه سري شغلها و عناوين هست كه اينها بايد رعايت بشه ، يعني بايد با نفس شون مبارزه كنند . الان بحث ما مبارزه با نفس نيست ، كسي كه توي اين مملكت روحاني هست ، كسي كه الگو مي شه ، كسي كه مسؤوليت داره ، اون بحثش جداست . اون بايد حتماً يه جوري زندگي كنه ، پائين تر از سطح رفاه . حتماً بايد اين طوري باشه . همين انسان هايي كه مي خوان از پله اول برن بالاتر ، بايد رفاه رو در نظر بگيرن ، يعني خانه اي باشه كه درش زندگي كنيم ، درش بخوابيم ، فرشي باشه كه روش بشينيم ، تلويزيوني باشه كه نگاه كنيم ، ضبطي باشه ، يخچالي باشه و . . . همين ها رفاه هست . ديگه حالا روي اين فرش مبل باشه يا نه ؟ بشينيد در موردش بحث كنيد . اين كه آيا كنار يخچال فريزر هم باشه يا نه ؟ بشينيد بحث كنيد . اينها بحث داره ، به پله ايمان كار داره . آيا باز روي مبل ، رومبلي هم باشه ، باز بحث داره . باز روي مبلي ، يه دونه تشك كوچيك هم باشه يا نه ، حرف داره . اينها رو بشينيد با همديگه كنار بيايد .

روي تجمل بايد حرف زده بشه . ازدواج موفق ، ازدواجي است كه انسان رفاهيات خودش رو داشته باشه ، بقيه اش رو صرف جامعه كنه . بيشتر از اين چيه ؟ مثلاً از رفاهياتش بزنه . كه اين ديگه مال يه سري شغل ها و مسؤوليت هاي خاص هست كه اونها ديگه براشون اجبار هست ، چون خودشون قبول كردند .

2 ـ از نظر اعتقادي ، مخصوصاً روزهاي اول ازدواج ، ( من اين توصيه رو به عزيزاني كه تازه داماد و عروس مي شن مي كنم ) كه بحث عشق داغ است ، مراقب باشيد ، امتحانه ! عشق تون به خداوند سرد نشه . امتحان هست . تا ديروز هيچ كس رو نداشتي ، مي يومدي مي گفتي : خدا ! امروز كه همون خدا بهت يه مونس خوب داده ، دقت كنيد كه عشق تون سرد نشه ، ولو اينكه بخوايد فيلم بازي كنيد ، اجازه نديد اين حالت بهتون دست بده . ولو الكي ! قبلش هم الكي بوده . ما كه هيچ وقت عاشق واقعي نبوديم !

اين الكي ها رو فاكتور نگيرين . در شب قدر گفتم خداوند عبادتهاي دروغي رو هم قبول مي كنه . مي گه : من كه مي دونم بنده ام دروغ مي گه ، اما ديگه حالا عبادت كرده ! ما هر كار كه بكنيم ، حق عبادت خداوند رو نمي تونيم به جا بياريم . مخصوصاً روزهاي اول ! مخصوصا ! اين رو خوب دقت كنيد .



مسئله بعد : اگر در اول ازدواج برنامه ريزي اعتقادي نشه ، به فراموشي سپرده مي شه . اصلاً معلوم نيست چه خبره ؟! روزهاي اول زن و شوهر بشينند برنامه ريزي كنن ، بگن ببين من به تو يادآوري مي كنم ، تو به من يادآوري كن ، ما برنامه مون اين طوريه . يادمون نره . يه برنامه عبادي روزانه و هفتگي داشته باشن .

در روايت مي فرمايند : يكي از لحظاتي كه فرشته ها توي عرش هلهله راه مي اندازن ، اون لحظاتي هست كه زن و شوهري همديگه رو براي نماز شب بيدار كنن . اين خيلي فرق داره با اينكه يه مجرد نماز شب بخونه يا يه پيرمرد يا پيرزن . و هميشه اين رو داشته باشيم كه اين كار يعني شكر خداوند و اين زياد مي كنه . “ لَاِن شكرتم لَاَزيدنَّكُمْ ” فرمود اگر بنده من شكر كنه ، زياد مي كنم . اگر من رو فراموش نكرد ، باهاش راه مي يام ولي اگر ببينم بنده مؤمن و مؤمنه من داره من رو فراموش مي كنه ، منِ خدا ، مجبورم يه بلايي بذارم توي كارش تا بياد سراغ من ، چون به نفعش هست . اين دوري از من براي بنده ام ضرر هست . نمي ذارم دور باشه .

روزهاي اول اين رو داشته باشيد . حتي قبل از ازدواج در ايام عقد اين برنامه ريزي رو بكنيد . و بعد هم زن و شوهر بشينن با همديگه صحبت كنن بگن اين جامعه ما هست ، اين وضعيت ما هست ، ما مي تونيم 20 سال ، 30 سال در كنار همديگه ، فارغ از همة جامعه زندگي كنيم ، بعد هم 10 سال آخر كه ديگه پير شديم ، يكي مون اين طرف خونه ، يكي هم اون ور خونه ، اصلاً هيچ ارتباطي هم از نظر عاطفي با هم نداشته باشيم كه بگيم مثلاً دلمون تنگ بشه ، ( در سن بالا يه ارتباط ترحمي نسبت به همديگه داريم ) ما اين 10 ، 20 سال رو مي تونيم با هم زندگي كنيم ، هيچ كاري هم به جامعه نداشته باشيم ، و يا مي تونيم لذت هايي كه يك زن و شوهر مي خوان از همديگه ببرن ، ساعاتش رو كم كنيم ، اما به جامعه برسيم . همراهي با هم رو كم كنيم ، اما به جامعه برسيم . حالا هر كس در خور توانش . يكي جامعه اش پدر و مادرش هستن ، يكي جامعه اش همسايه اش هم هست ، يكي جامعه اش بزرگتره و . . . هر كسي اندازه اون وسعتي كه خداوند بهش داده . اين دومين مطلب در ازدواج نمونه .



3 ـ از نظر اجتماعي و فرهنگي : هر خانواده ما ، يك واحد از اجتماع هست . ( طبق تعريف جامعه شناسي : كوچكترين واحد اجتماع ، خانواده است ) وقتي اين واحدهاي كوچك در كنار يكديگه قرار مي گيرن ، يك اجتماع تشكيل مي شه و اين اجتماع از همين واحدها ساخته مي شه ، در همين واحد شروع كنيم به سازندگي اجتماع !

زمينه سازي حكومت امام زمان (عج) . يكي از اشكالات ما اين هست كه مردم ما خيلي عادي هستن . خيلي عادي ! زنهاي ما بعد از ازدواج اغلب فكرشون سمت آشپزي و بچه داري هست . درسته خيلي وظايف بزرگي هست اما همين زن مي تونه نيم ساعت در شبانه روز وقت بذاره براي فكر كردن به يه اجتماع بزرگتر . هرچي انسان محدوده دور خودش رو كوچيكتر كنه ، عقلش كوچيكتر بار مي ياد و مردها هم همين طور . كه حالا اين بحثش جدا هست و نمي خوام وارد اين بحث بشم ، اينكه محدوده كوچيك چي هست ؟ بعضي از ماها يه مسجد و يه پايگاه و يه محله و يه شهر تمام فكرمون رو مشغول مي كنه و از تمام استعدادهامون نمي تونيم استفاده كنيم . همه هم و غم مون روي همين پايگاه 20 نفره يا توي اين كانون 100 نفره يا تشكيلات 1000 نفره ، و همين نصف شهر هست . اين عقل ما بايد جهاني باشه . يعني انسان نبايد دور خودش يه حيطه اي رو ايجاد كنه كه دست و پاش بسته بشه و استعدادهاش باز نشه . همه هم و غمش صرف يه چهار ديواري باشه . اين ضرر هست و با خلقت ما منافات داره . ما خيلي بالاتر از اين ها ظرفيت داريم . همين طوري خانواده مي تونه دست و پاي انسان رو ببنده .



4 ـ از نظر خانوادگي : ازدواج موفق و نمونه ، ازدواجي است كه خانواده هاي عروس و داماد هم خيلي ارتباط صميمانه اي با عروس و داماد و طرفين داشته باشند . اين فرهنگ غلط مادر زن و مادر شوهر ، يكي از دلايلش اينه كه عروس و داماد اهل فكر نيستند . چرا فكر مي كنند مادر زن نمي تونه مثل مادر مهربون باشه ؟ چرا فكر مي كنند ، مادر شوهر نمي تونه مثل مادر مهربون باشه ؟ از نظر خانوادگي سعي كنند اين مشكلات رو حل كنند و اينها همه با اغماض ، چشم پوشي ، حرف توي حرف نياوردن و سكوت قابل حل هست . ازدواج موفق و نمونه ازدواجي است كه زن و شوهر آنقدر فكرشون دريا باشه كه با اين بادهاي خيلي خيلي كوچيك هيچ گونه تحولي توي اين خانواده بوجود نياد . هيچ تحولي .

اينقدر اينها با خدا باشند كه اصلاً براشون مهم نباشه كه فلاني چي گفت ؟ فلان پيرمرد و فلان پيرمرد و فلان بچه و فلان خاله و عمه و . . . اصلاً براش مهم نباشه . “ وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلون قالُوا سَلاما ” اين شعار يك زوجه جوان باشه . خيلي با سعه صدر ، جوونهاي ما نشون بدن كه از پيرهامون خيلي سعه صدرشون بيشتره . مي شه نشون داد . شما ببينيد يه انسان مسن چقدر مسلط هست ؟! اين تجربه است ديگه . اين عقل هست . تجربه اي كه عقلش رو كامل كرده . چقدر با مسائل قوي برخورد مي كنه ؟! چقدر فهميده ؟! اما مي بيني جوون تا يه جمله بهش مي گي ، برنمي تابه ، فرياد مي زنه ! جيغ مي زنه ، جواب مي ده . اما همين شخص وقتي پير و مسن مي شه خيلي عاقل تر و فهميده تر مي شه . فرمودند : خوبان جوانان امت من ، مثل پيرمردها هستند . يعني چي ؟ يعني طرز تفكرشون پخته است !

زن و شوهر بايد اينقدر در مسائل خانوادگي فرهنگ شون بالا باشه كه براشون فرقي نكنه در فلان عروسي و فلان مهموني نسبت به كت شلوارشون و يا مانتوشون فلان حرف رو زدن . اصلاً مهم نيست . خداي نكرده اينقدر فرهنگ پائين نباشه كه چشم و هم چشمي اين زندگي رو به تباهي بكشونه . ازدواج موفق و نمونه ، ازدواجي است كه فقط و فقط خدا مدنظر باشد . لذا اين مسئله در زندگي انساني هم اثر مي كنه . چشم و همچشمي برچيده مي شه . تعارفات الكي برچيده مي شه . چقدر اين تعارفات زندگي ها رو بيچاره و بدبخت كرده ؟! مي گه : رفتيم خونه فلاني مبل استيل داشت ، ما هم بايد مبل استيل بخريم ! حالا شوهر بدبخت از كجا بياره ؟! و همين مايه اختلاف مي شه . و دقت كنيد اين مرد در دلش كينه به وجود مي ياد . مي گه من دارم جون مي كنم و اين زن بر من ، بار مالي وارد مي كنه و برعكس .

لذا ازدواج موفق و نمونه ، ازدواجي هست كه زن و مرد دلشون دريا باشه . وقتي دل دريا باشه ، هرچي كه باد بياد فرقي نمي كنه . وقتي كوه باشند ، با حرف مردم ، جابه جا نمي شن . آرامش در خانه حاكم مي شه .



مطلب بعد اين كه ازدواج موفق و نمونه ازدواجي هست كه زن و شوهر اول ازدواج بشينند از نظر معرفتي و از نظر علمي خودشون رو يه چكي بكنن ، درجه شون براي همديگه مشخص بشه و بعد تصميم بگيرن كه در اين سالياني كه مي خوان با هم زندگي كنند معرفتشون بالا بره . تصميم بگيرند !

تصميم بگيرند در اين ساليان ، بتونن پرواز كنند و اوج بگيرند به سمت خدا . فقط و فقط خانواده مدنظر نباشه . يه سير معرفتي براي خودشون داشته باشن . خُب خانم هاي ما توي خونه مي تونن وقت اضافه داشته باشن . اين وقت اضافه رو پر كنن . باور كنيد بعضي از وقتها من خانمهاي 40 ساله ، 45 ساله رو در خونه ها مي بينم ، كه واقعاً زندگي خيلي معمولي اي دارن . خيلي معمولي ! تمام هم و غم اين زن اين هست كه غذاي ظهر رو بپزه و بعد هم به فكر غذاي شام هست و تموم شد ! بچه اش به مدرسه بره و . . . واقعاً اگر اين زن اول ازدواج براي خودش برنامه ريزي كرده بود ، الان اينقدر بيكار نبود . الكي برمي داره جارو مي زنه . كارهاي تكراري ! دستمال مي كشه و . . . خُب اين اگر الان هم بخواد راه بيوفته ، دير شده . روزهاي اول كه گرم بود و مغز فعال بود ، بايد به اين مغز سرويس مي داد . تمرين مي كرد تا الان بتونه يه باري برداره .

توي خانمها اين چيزها خيلي رواج داره . چرا خواهرهاي ما از اول زندگي دقت نمي كنند ، كه يه زماني تبديل نشن به يه انسانهاي بي مصرف ؟ بار علمي و معرفتي تعطيل نشه . اغلب قبل از ازدواج آمال و آرزوهايي دارن تحت عنوان دانشگاه و كنكور كه همه هم به اين نمي رسن ، خُب اگر نرسيدند بايد بُعد علمي و معرفتي تعطيل بشه ؟! و اين عشق به كنكور و دانشگاه بعد از ازدواج مي پره . تمام شد و رفت .

يك برنامه ريزي معنوي كه الحمدلله ما جاهايي رو داريم كه دارن سرويس مكاتبه اي به خواهرها مي دن . توي همه زمينه ها . اينها روزي نيم ساعت ، يك ساعت مطالعه داشته باشند ، مطالعه علمي ـ معرفتي تعطيل نشه .



ازدواج موفق و نمونه ازدواجي هست كه مرد و زن از هم عقب نيوفتند . چون معمولاً مرد توي جامعه است و زن هم توي خونه . طبيعتاً جامعه محل كسب تجربه و معرفت و علم هست و خونه هم محل ركوده . بعد از 7 ، 8 سال دو تا ديپلمه كه با هم ازدواج كردن ، مرد ليسانس هست ، زن ديپلمه . حرفي براي گفتن ندارن . اين توي زندگي خلل وارد مي كنه . اين رو دقت كنيد . اين پله بعدي در ازدواج موفق .



در ازدواج موفق ، زوجين همدرد يكديگر هستند . زن چشمهاش رو نمي بنده بگه به من مربوط نيست ، مرد خونه اي ! مي خواستي ازدواج نكني . بايد جور كني !

همدرد هم هستند ، بايد جور كني يعني چي ؟ به من مربوط نيست يعني چي ؟ اگر مي تونه ، انجام مي ده ، اگر نمي تونه ، خُب نمي تونه . در تمام مسائل . همدرد بودن ! همراه بودن . برادرها ! دقت كنند ، در راهي كه دارن مي رن ، اگر خانم شون باهاشون همراهي نكنن و خود اين برادرها ، خانمهاشون رو با خودشون نيارن در اين مسير ، يه روزي تنها مي شن . توي خونه تنها مي شن . چرا ؟ چون حرفي براي گفتن ندارن . به ضرر خودشون هست . مرد و زن همراه باشند در تمام مسائل ، همون طوري كه در خواستگاري بايد اين تناسب رعايت بشه ، اگر دقت نكنند ممكنه اين تناسب به هم بخوره .

زن و شوهر موفق شاكر باشند . يه برنامه اي هست كه قصد داريم انجام بديم ، مي خوايم يه كميته هايي رو تشكيل بديم . زن و شوهر با هم يه كميته رو تشكيل بدن و اينها در شهر يك بازديدهايي داشته باشند ، ماهي يك بار ، برن با زندگي هاي بقيه مردم آشنا بشن .

لازمه شاكر بودن اين هست كه انسان ببينه كساني رو كه به مصيبت هايي دچار شدن و ناراحتي هايي دارن . مرد و زني كه دغدغه اين رو ندارن كه كجا زندگي كنن ؟ شاكر باشه نسبت به همين اتاقي كه داره داخلش زندگي مي كنه . اما مرد و زني كه اين دغدغه رو داره ، اون ديگه چكار مي خواد بكنه ؟ مرد و زني كه صبح تا شب مي ره خونه هاي آن چناني رو مي بينه ، مشكل براش پيش مي ياد . لازمه شاكر بودن ، اجتماعي بودن هست . در اجتماع گشتن . و انشاءالله يه برنامه اي باشه و در شيراز فرهنگ بشه . چه اشكالي داره ؟ به هر زوجي ، به هر گروهي در سال دو نوبت مي رسه ، همين دو بار هم كافي هست . مي رن ، مي گردن ، نگاه مي كنن ببينن چه خبره ؟

اين زن و شوهر اگر شاكر باشند خدا خودش فرموده : “ لان شكرتم لازيدنكم ” خدا هم عاطفه شون رو زياد مي كنه ، هم محبت بين شون زياد مي شه ، هم از نظر مالي بالا مي رن ، هم از نظر معنوي خدا دستشون رو مي گيره . “ بِك عَرفتك ” از همه نظر . تمام هم و غم ما در اين بحث سه شب اين بوده كه زندگي هاي ما ، يه زندگي هاي رو به افولي نباشه . يه زندگي رو به صعود باشه . در تمام مسائل ، هم اعتقادي ، هم مالي ، هم عاطفي ، هم دنيايي ، هم آخرتي . زندگي معمولي نشه .



و بعد مقاوم بودن : اگر فكر مي كنيد اول ازدواج مقاومت لازم نيست ، اين اشتباهه . انسان بايد در روزهاي اول ازدواج يك سري سختي ها رو بچشه و بكشه و اين لازمه كاره . بايد اين نفس و اين بدن گداخته بشه تا پخته بشه . اين چند سال مجردي براي اين هست كه پخته بشي . بچشي . امتحان پس بدي وگرنه از روز اول همه كه به دنيا مي يومدن ، زن و شوهر به دنيا مي يومدن . هنري نبود كه . انسان بايد بتواند مقاومت كند . خدا دوست داره بنده اش رو امتحان كنه كه پخته و آبديده بشه . اول ازدواج مشكلات هست . يه وام ازدواج كه مي خواي بگيري ، پدرت در مي ياد ! زود نبر ! تمرين مقاومت كنيد . يه مجلس عروسي مي خواي بگيري ، پدره پدره پدربزرگتم در مي ياد ! آدم بايد مقاوم باشه . مردم حرف مي زنن ، ممكنه كنايه باشه ، تهمت باشه . بعضي ها بيكارن . بعضي ها توي زندگي شون عقده اي هستن . توي همه خانواده ها هم پيدا مي شه . عقده اي هستن ، نمي تونن زندگي موفق رو ببين . اصلاً كارشون اينه كه بشينن ايراد بگيرن . خيلي خُب بذار بگن . اين بدبخت عقده اي هست ، حرف هم نزنه ؟! باهاش همدردي كن ، بگو آره راست مي گي . والله !

بذار طفلك يه كم التيام پيدا كنه . اگه از همسرت ايراد گرفت بگو : آره بابا ! ما جفت مون انداختني بوديم . به درد هم نمي خورديم . چيكار كنيم ؟!

فلاني حسوده ؟ خُب اين درد داره . بذار حسد بورزه ، چيكار داري تو ؟ چرا من اذيت بشم ؟ كسي كه غيبت مي كنه ، كسي كه تهمت مي زنه ، كسي كه حسادت مي ورزه ، كسي كه نيش مي زنه ، كسي كه كنايه مي زنه ، كسي كه آبرو مي بره ، درد داره ، اينها همه اثرات درد هست . خُب بذار دردش التيام پيدا كنه . تو دريا باش . چيكار داري ، توي ته اين دريا 4 تا هشت پا و خرچنگ به جون هم افتادن . دريا باش . فلاني فلان حرف رو زد ؟ خُب بزنه . مقاومت ! تمرين مقاومت كنيد . ازدواج موفق و نمونه ، ازدواجي هست كه اين زن و شوهر هيچ توجهي به غيبت و تهمت و نيش زدن و . . . نكنند .

خواهرها اين قسمت بحث رو بيشتر دقت كنند ، مي گه : آقا ! مادر شوهرم به من نيش زد ؟ خُب بايد نيش بزنه . چرا ؟ چون عشقش رو دزديدي ! ما تا پدر و مادر نشيم ، اين رو نمي فهميم . چون تمام هستي اين مادر ، پسرش بوده ، الان پسره به تو بيشتر علاقه نشون مي ده . مادرش اذيت مي شه . مادر و پدر روز اول ازدواج كه فرزندشون مي ره ، ناراحت هستن . بعضي وقتها گريه مي كنن . كه البته اين مسئله عموميت نداره . مشخصه . مادر زن هم ، همين طور . مي بينه يه عمر دختر بزرگ كرده ، الان دخترش به پسره بيشتر توجه مي كنه . البته اين اشتباه هست . ولي هست ديگه . مجبوره يه نيشي به دامادش بزنه . مجبوره ! خودت هم كه فردا مادر زن يا مادر شوهر و يا پدر زن و پدر شوهر شدي همين كار رو مي كني . اين مسائل هست . اما شما بايد چكار كنيد ؟ رعايت ! روزهاي اول ازدواج دختر و پسر بيشتر به مادر و پدرشون برسند . احساس نكنه فروش رفت . ديگه همه چي تموم شد . 4 ، 5 روز اول اين عروس و داماد با هم ديگه توافق كنند كه بيشتر به خانواده هاشون سر بزنن . تلفن بزنن . البته اين عشق و علاقه حقيقت داره ، ولي بايد غلو كنند . زنگ بزنن بگن : مادر ، پدر ! خيلي دلم براتون تنگ شده . دلم گرفته . شما بيايد منزل ما . هيچ ايرادي نداره انسان در دوست داشتن و اين جمله كه دوستت دارم ، غلو كنه . حتي در روايات ما اومده كه اگر شده به دروغ بگو دوستت دارم . هيچ ايرادي

نداره .

اين رو دقت كنيد . اين مسائل طبيعي هست . اگر خواهر شوهر و يا خواهر زن نيش مي زنن ، اين طبيعي هست . عاديه . خود شما در نظر بگيريد ، دو تا دوست هستيد كه خيلي به هم علاقه داريد ، يه فرد جديدي بياد و با دوست شما صميمي بشه ، چه احساسي نسبت به اون پيدا مي كنيد ؟ خُب همين احساس در پدر و مادري كه يك عمر فرزندشون رو بزرگ كردن ، هست . چرا ما نمي خوايم قبول كنيم ؟ چرا نمي خوايم قبول كنيم كه اين احساسات در اغلب موارد عقل رو به زمين مي زنه ؟ و چون عقل زمين مي خوره ، با اين كه پدر و مادر مي دونه داره اشتباه مي كنه ولي يه نيشي مي زنه . مي خواد دلش خنك بشه و خيلي از ايرادهاش تقصير من و شما هست . به اينها نشون بديم بگيم ، پدر من هستي ، مادر من هستي ، تا آخر عمر دست و پات رو مي بوسم . تا آخر عمر تو برتر از همسر من هستي . اين رو بهشون نشون بديم و اگر اين كار رو نكنيم طبيعي هست كه چنين رفتارهايي داشته باشن . اگر هرچقدر يك مرد بيشتر به مادرش كم توجهي كنه ، اين مادر سر عروسش خالي مي كنه . اين طبيعي هست .

ازدواج موفق ، ازدواجي هست كه اين زوجين قدر كياست و سياست داشته باشن كه نذارن كار به اينجا برسه . و اينها هنرهايي هست كه بايد جوونهاي ما داشته باشن ، در زمانه اي كه عقل ها كاملاً رشد كرده . جوونهاي الان از جوونهاي سال چهل ونه خيلي عقلشون بيشتر درك مي كنه . اين به خاطر شرايط زمانه است . و سال چهل و نه اي ها هم از سال بيست ، بيشتر درك مي كنن و اونهايي كه در سال 1399 هستند ، عقل هاشون بيشتر از ما كار خواهد كرد . اين طبيعت زمانه است . پس اين سياست ها و كياست ها رو بايد داشته باشيم .



زمانه ، يه برهه هايي داره كه شيريني خودش رو داره ، خلقت خدا اين طوري هست . بچه دبيرستاني شيريني خودش رو داره ، مجردي هم شيريني خودش رو داره ، قدر بدونيد . متأهلي هم شيريني خودش رو داره . پير شدن هم شيريني خودش رو داره . خداوند براي هر زمانه اي يه شيريني هايي قرار داده ، اگر ما استفاده نمي كنيم ، مشكل ما هست . مرگ هم شيريني خودش رو داده ، مگر حضرت علي (ع) نفرمود : اگر بدانيد من علي چقدر به مرگ مشتاقم ، مانند طفلي كه به پستان مادرش مشتاق است !

هرچيزي شيريني خودش رو داره . اين ما هستيم كه بايد اين عقلانيت رو داشته باشيم ، اين شيريني ها رو كشف كنيم و ازش استفاده كنيم . لذا مجردها ماتم نگيرند ، عبرت بگيرن !!

قدر اين موهاي سياتون رو بدونيد ! و جداً مي گم . پاي صحبت متأهل ها مي شيني ، مي گن : آخ ! يادش به خير . مجردي چي بود ؟!! خُب متأهلي هم شيريني خودش رو داره ، استفاده كن ! پاي صحبت مجردها مي شيني ، مي گن : آقا ! بيچاره شديم . كاش زودتر ازدواج مي كرديم .

چرا به وضعيت موجودمون راضي نيستيم ؟ هرچيزي شيريني خودش رو داره . رعايت كنيد ولي نظر من اين هست كه بيشتر از شيريني مجردي استفاده كنيد !!



و بعد ، از همه مهمتر و ختم كلام : برادرها و خواهرها ، مهمترين امر براي مؤمنين و مؤمنات در مسئله ازدواج توكل به خداست . توكل به خدا ! خداوند زوج و زوجه مناسب را در ازل براي ما مقدر كرده . ما بعضي وقتها خودمون شلوغش مي كنيم ، كار خراب مي شه ! خودمون عجله مي كنيم ، كار خراب مي شه . خداوند در ازل مقدر كرده . شما فردا صبح بريد كنار يه خيابون شلوغ بايستيد ، از تمام آدمهاي بالاي 45 ساله سؤال كنيد : آقا ! شما زن داري ؟ خانم ! شما شوهر داري ؟

اگر پيدا كردي كسي رو كه نداشته باشه ! بالاخره پيدا مي شه . عجله نكنيد .

يك زماني ، يه بنده خدايي از سن ازدواجش گذشته بود مادرش خيلي گله مي كرد ، با گريه و با اخلاص ، و واقعاً هم سن ازدواجش گذشته بود . خودش گله اي نمي كرد ، متوكل بود ! اما به شما بگم . بعد از اين كه با سن بالا ازدواج كرد ، ازدواجي كرد كه اگر در اوج طراوت جواني ، تمام ايران رو مي گشت ، همچين مورد مناسبي رو پيدا نمي كرد .

بالاخره مورد مناسب پيدا مي شه ، يكي توي 20 سالگي ، يكي تو 17 سالگي ، يكي توي 25 سالگي ، يكي توي 30 سالگي . عجله نكنيد . اصلاً ! توكل داشته باشيد و بعد اگر ديديد نشد ، خُب نشد ديگه . نمي خواد بري سيانور بخوري ! خودت رو بكشي . تمام شد !

مي گه : آقا ! من به خدا قسم فقط همين يگانه عشقي كه در دلم رخنه كرده ! نه داداش من ! چهار روز بعد يادت مي ره . يكي ديگه مي ياد ، مي گي : فقط همين ! اينجوري نيست .

اينجوري نيست كه اگر شما يه بار رفتي خواستگاري ، جواب منفي دادن ، هيچي ديگه ! از فردا همه اش اينجاست ، سرش رو به منبر مي كوبه : “ حسين (ع) ! ”

آقا ! خبري نيست . برو جاي ديگه . بعدي هم نشد ؟ خُب نشه . برو جاي ديگه . اون هم نشد ؟ بازم برو جاي ديگه . مي گه : آقا ! چهل جا رفتم ، نشد . خُب چهل و يكي رو هم برو . چه اشكالي داره ؟ هيچ ايرادي نداره . نه وسواس به خرج بديد ، نه غم زده بشيد . بالاخره خدا مورد مناسب رو جور خواهد كرد . از خدا بخوايد . توكل ، توكل ، توكل !

ما يه رفيقي داريم كه اين بنده خدا خيلي مشكل داشت ، آقا ! اصلاً يك كلام هم با مادرش در مورد ازدواج حرفي نمي زد . گفتم خُب برو به مادرت بگو من زن مي خوام . گفت : نه ! من فقط از يه كسي خواستم . بعد روزي كه ازدواج كرد ، من باهاش صحبت كردم ، ديدم خيلي راضي هست . الان هم راضيه . گفت : من فقط و فقط از امام رضا (ع) خواستم . فقط !

مي گفت : توي يه هيأتي بوديم ، يه بنده خدايي اومد گفت : آقاي فلاني ! تشريف بياريد من با شما كار دارم . گفتم : امر بفرمائيد . دست ما رو گرفت برد بيرون مجلس . از من سؤال كرد : شما ازدواج كرديد ؟ گفتم : نه . گفت : من يه دختري دارم ، دوست دارم شما بيايد خواستگاريش ! ( به همين راحتي ! ) خرج عروسي رو هم خودش داد .

استاد دستپروري نقل مي كردند ، ( اين داستان مستقيم از همين يه راوي نقل شده ) كسي از نيشابور ، از گناه فرار كرد . ( قضيه مربوط به 50 سال پيشه ) هيچي هم همراش نبرد . فقط با يه دست لباس . اومد مشهد . اين شخص شغلش كفاشي بوده ، علي اكبر كفاش . مي گفت اومد و توسل به امام رضا (ع) كرد ، وقتي مي خواست از كفشداري بره بيرون ، دم در يه نفر ايستاده بود ، گفت : علي اكبر كفاش كيه ؟ ايشون مي گه : منم . دستش رو مي گيره و با خودش مي بره . يه مزرعه بهش نشون مي ده . مي گه اين مزرعه ، اين گله ، اين شغل ، اين هم دختر من ، اين هم جهيزيه و . . .

مي گه : چي شده آقا ؟! گفته بود : هيچي ! من خوابيده بودم ، خود امام رضا (ع) به خوابم اومد . فرمود : حاجي فلاني ! بلند مي شي مي ري حرم ، كفشداري فلان مي ايستي ، صدا مي زني مي گي علي اكبر كفاش . دستش رو مي گيري و مي ياري ، همه مسائل رو براش جور مي كني . ( توكل يعني اين ) از گناه فرار كرد . فقط از خدا خواستن .

يكي از رفقا بعد از اين كه اين جريان رو آقاي دستپروي تعريف كردند ، از اون شب مي رفت توي كفشداري ها مي گفت : حاج آقا ! شما با من كاري نداري ؟



يه قضيه ديگه : يه بنده خدايي خيلي احساس خوشگلي مي كرد . و خيلي هم گير مي داد كه من هنوز جوون هستم ، اما زنم پير شده ! بايد برم يكي ديگه بگيرم . خدايي كه من رو جوون و خوشگل نگه داشته ، براي اين هست كه دومين زن رو هم بگيرم . خيلي ادعا مي كرد ، و اتفاقاً به نظر من خيلي آدم بي ريختي هم بود ! يعني دماغش كه توي آفسايد بود ، هيچي ! اصلاً قيافه هم ، يه قيافه گنهكاري بود . ( قيافه گنهكار ، يه قيافه بي ريختي هست ، گرچه آدم خودش نفهمه ، مي فرمايند : آدم وقتي به عبادت خو مي گيره ، اين عبادت بر سلولهاي پوستش اثر مي ذاره ! قيافه اش ، يه قيافه دوست داشتني مي شه . ولو پيرمرد 80 ، 90 ساله اي باشه . مثل آيت الله العظمي فلاني ، كه به تركيب صورت ايشون كه نگاه

مي كني ، تركيب زيبايي نيست اما في المجموع خيلي دوست داشتني هست . يعني وقتي نگاه مي كني مي گي اگر اين تركيب هر جاي ديگه بود ، تركيب زيبايي نبود اما مي بيني اينقدر زيباست كه دوست داري بپرستيش . ) اين بنده خدا يه وقتي كنارخيابون ، ايستاده بوده ، يه ماشين بي ام و ، جلوي پاش نگه مي داره ، يه خانم هم توي ماشين بوده . خانمه شيشه ماشين رو پائين مي كشه و به اين مي خنده . اين هم خوشحال مي شه . مي گه : آه ! خدا جور كرد !!

بعد مي گه آقا ! يه ربع مي ياي بريم تا خونة ما ؟ اين هم مي گه : بله ! ما در خدمتيم . مي شينه جلو و با خودش مي گه : ديدي ؟! ما هي به اين رفيقها مي گيم ما خوشگليم ، باور نمي كنن . توي خيابون تورمون كردن ! خلاصه با خودش مي بره مي رن داخل اتاق ، خانمه مي گه شما بشينيد من مي رسم خدمتتون . ده دقيقه بيشتر كار نداريم . بعد هم ما در خدمتتون هستيم ، تا هر جا خواستين مي رسونمتون . اين بنده خدا هم گفته بود باشه ، ما در خدمت شما هستيم .

خانمه مي ره . اين هم با خودش فكر مي كنه حتماً حالا رفته عاقد بياره و عقد كنيم ، من بايد بهش شرايطم رو بگم ، بگم كه من زن دارم و سه تا بچه هم دارم . شما زن جوون و به اين زيبايي مي توني كنار بياي ؟ توي اين فكرها بود كه زنه با يه بچه كوچولو مي ياد داخل ، به بچه اش مي گه : اگر غذات رو نخوري به اين لولو مي گم تو رو بخوره !!

حالا مسئله زن دوم گرفتن و يا اينكه دليل تعدد زوجات معصومين (ع) يه بحث مفصلي هست . تهمت الكي به معصومين (ع) نزنيد . براي اين مسئله آيات قرآن داريم . من اجمالاً خدمت برادرها بگم ، همين يكي رو داشته باشيد ، كافيه ! بعد اين يكي رو كه گرفتيد ، من بهتون توضيح مي دم كه اگه دو تا بگيريد چه بلايي به سرتون مي ياد ؟!





وصلي الله علي سيدنا محمد و آل محمد